قصه کودکانه "آقادار"

هادي مي گفت: صمدبدجوری دلش مي خواد از آقاار بالا بره اما نگفت واسه چي ؟
- كي مي ره؟
امروز بعد از مدرسه
حق داره طفلكي از وقتي دنيا اومده يه پاش شله. همه بچه ها مسخرش مي كنن.
مدرسه كه تمام شد به مسجد رفتم. پرده را كنار كشيديم . منتظر مانديم بچه ها بيايند. زودتر از همه صمد آمد. هادي هم بود. صمد بلوز آبي رنگ و رو رفته اش را در آورد انداخت رو بوته ها، هادي اسرار كرد صمد از نردبان بالا برود.
«نميشه اگه بچه ها ببينن بد مي شه بايد خودم برم».
«نمي بيني من مي برمش، بيا ديوونگي نكن، مي افتي پايين. دايي من رفته بود پرند رو ببينه، تازه اون دو تا پا داشت ديدي چي شد؟».
«نه »
«منم نديدم، اما مامانم مي گفت چشاش يه جوري شده بود. مي گفت چشاش …»
بسه ديگه اينقدر داييم، داييم نكن. دايي تو حتماً…
آخه صمد تو كه مي دوني اين درخت نظر كرده است. بيا پايين. نظر كرده ها حتي اجازه دارن آدما رو نفرين كنن».
«واي چقدر حرف مي زني».
«من كه مي رم».
برو تو ترسويي. بابام ميگه آدمايي كه نمي دونن مي ترسن. ياللا نردبون ببر بچه ها دارن ميان .
نردبان را مي گذارد سرجايش .
آفتاب از ميان شاخه ها به صورت و شانه هاي صمد تابيد و گرمايش او را مصمم تر مي كرد. هادي به او نگاه مي كرد كه به زحمت پاي معلول را بالا مي كشيد. بچه ها مي رسند و صمد را بالاي درخت مي بينند.
« اگه برسي بالا فردا نوشابه مهمون مايي».
«اين چه نذريه كردي؟ آقادار از همين پايين هم شفاي مي ده».
بذار بره شايد شفا گرفت
عرق بر پيشاني اش نشسته بود. گونه هاي قرمزش را اشك تر مي كرد .«آقادار تو رو خدا شفا نمي خوام فقط بذار تا لونه ي پرنده برم، نذار بچه ها بفهمن، اگه بيفتم ديگه سراغت نمي يام، باهات حرف نمي زنم، اگه بيفتم اونوفت مي فهمم تو هم يه درختي مثل هزار تا درخت ديگه هيچ كاري هم نمي توني بكني». دستانش قرمز شده بود. شاخه ها پاي بي جانش را زخمي مي كردند.
«بيا پايين صمد رنگ پريده »
هاي برو دنبال باباش.
آفتاب ديگه مي رفت و تاريكي شب مي رسيد. صمد مي لرزيد.
«بابا يه ساعته ما رو اينجا كشتي بيا پايين ما هم بريم»
«چيزي نمونده به لوند كه برسم بر مي گردم نبايد پرنده بترسه».
تمام تنش مي لرزيد . خسته شده بود. سرش گيج مي رفت. چيزي نمانده بود به لانه كه دستانش رها شد و افتاد زمين».
«صمد صمد پاشو»
صمد تكان نمي خورد . پدرش كه رسيد بلندش كرد. از مسجد آب آوردند  روي صورتش ريختند. چشمانش را باز كرد.
«ديدي تا لونه ي پرنده رفتم؟!»
«اين چه كاري بود پسر نگفتي اون يكي پانم...»
«ولي من تا اون بالا رفتم».
پدر بغلش كرد و راه افتاد . هوا تاريك شده بو و صمد روي دستان پدر به آسمان نگاه مي كرد. در اين فكر بود كه هيچ وقت هيچ كس را حتي با دو پاي سالم هم تا آن بالا نرفته بود.

نویسنده: رقیه محمدی

منبع: رسول آذر

مشخصات یک اسباب بازی مناسب

مشخصات یک اسباب بازی مناسب، خصوصا از نظراصول روانشناسی و آموزشی

نخستین ویژگی هر اسباب بازیبرانگیختن حس کنجکاوی کودک است؛ به عقیده روانشناسان اسباب بازی خوب نه تنها نباید برای او یادآور بازی خاص بوده و تکراری به نظر برسد،بلکه باید حس کنجکاوی او را برانگیزد. این ویژگی به طور شاخص باید جدا از هر خصوصیت دیگری مدنظر قرار گرفته و اسباب بازی با این ویژگی برای کودک انتخاب شود.

از سوی دیگر هر یک از قطعاتی که با قرار گرفتن در کنار یکدیگر شیء واحدی رامی سازند؛ باید به تنهایی حس کنجکاوی کودک را برانگیزد. به طور مثال قطعات مختلف یک ماشین مانند چرخ ها، فرمان و... هر یک باید ذهن کودک را به سوی بررسی و سپس نحوه اتصال آن با بخش های دیگر متوجه کند. به این ترتیب کودک با کاربرد بسیاری از قطعات و اشیا نیز آشنا می شود.


برای خواندن بیشتر به ادامه مطلب بروید ...

ادامه نوشته

آشنا کردن کودکان با محرم

فرزند پروری یکی از پیچیده ترین و در عین حال جذابترین مسئولیت والدین بوده و هست  . اگر چه توجه به پرورش علمی و جسمی آنان غیر قابل اجتناب بوده و روز به روز به دامنه و ضرورت آن افزوده می شود ، ولی با مدرنیزه شدن زندگی ، همراه با تاکید بیشتر بر آموزش ابعاد آموزشی مانند : مراسم مذهبی ،  آداب رعایت حقوق والدین و بزرگان ، دلبستگی و کمک به دیگران روابط اجتماعی و عاطفی از سوی مسئولان امر و صاحبنظران و به تبعه آن از جانب خانواده و بخصوص والدین روز به روز کمتر مورد توجه قرار میگیرد .

شاید مواجه با ایام محرم و شب یلدا بهانه ای باشد تا ما به ضرورت بازنگری در این خصوص بیشتر روی آوریم . یکی از وجوه انسان کامل علاوه بر مهارتهای شغلی داشتن ریشه های قوی آشنایی و دلبستگی او به فرهنگ ، ملیت و مذهب اوست . جامعه صنعتی ما را به سوی خانواده هسته ای و بعد کم شدن اوقات و احساس ضرورت معاشرت و رفت و آمدهای گذشته و در نهایت به فرد گرایی و انزوا رسانده ولی شاید با اندکی تامل این ضعف و خلا را تا حدی جبران کنیم .

یکی از بهترین موقعیت ها برای این مواجه توجه بیشتر به مراسم و مناسک مذهبی است . با برگزاری ساده و در عین حال کامل ایامی مانند : شب یلدا ، چهارشنبه سوری ، و ….. و بودن در کنار فامیل و دوستان تعریف ریشه های فرهنگی این آداب و رسوم در غالب داستان شرکت دادن کودکان در تزئین منزل و پذیرایی های خاص ایام هم بر شادی و نشاط فرزندانمان می افزائیم و هم شناخت آنان را از ملیت و آداب و رسوم توسعه بخشیده و علاقمندی آنان به فرهنگشان را تشدید می کنیم .

یکی از صفات انسان به خصوص خردسالان نیاز آنان به قهرمان و الگوی بیرونی است . شخصیت هایی مثل : سیندرلا ، شنل قرمزی ، و اکنون باربی و برای دختران : اسپایدرمن ، مرد عنکبوتی ، و … برای پسران و توجه عشق و تقلید کودکان از این اسطوره ها موید این مطلب است .

در سوگواری ها واعیاد مذهبی با شرکت دادن فرزندانمان در مراسم و به خصوص پخش شیرینی ، شیر ، خرما و …. و بیان صفات و خصوصیات رهبران مذهبی مثل : ادب و علاقمندی آنان به والدین ، بازی های گروهی ، خنده رویی ، شوخ طبعی آنان  معطر و پاکیزه بودنشان ، روح همکاری و کمک به افراد پیر ، تواضع در برابر ضعیف ، حق گرایی ، مبارزه با ظلم و دروغگویی ، اهل علم و ورزش بودن ، شکر گذاری و عبادت و عشق به پروردگار در نزد ایشان و …. و بسیاری دیگر از صفات کودک فهم و کودک پسند می توان الگوهای مطلوب برایشان فراهم ساخت تا راه رسیدن به کمال را با تقلید و همانند سازی از این قهرمانان واقعی راحت تر طی می کنند . این امر مستلزم اندکی شناخت و مطالعه در زندگی بزرگان دینی هر مکتب و مذهبی است .

شاید ایام محرم زمان مناسبی باشد تا ما با برخوردی درست و مناسب و فراخور حال و طبع فرزندانمان به بیان داستانهای کمی ملموس تر و شادمانه تر از زندگی رهبران مربوط به این ایام و شرکت دادن آنان در مراسم ، نگرشی قابل قبولتر و خوشایندتری در نسل آینده به وجود آوریم که نه از روی ترس و نه با بی تفاوتی و بی میلی که با ایجاد عشق عمیق و عالمانه به بسیاری از مناسک مذهبی روی آوردند و باور کنند که در هنگام بروز مشکلات نیستند و می توانند از ایشان طلب کمک و یاری کنند .

در همین راستا کمک کردن به فقرا و نیازمندان از طریق فرزندان و یا پخش خرما و شیرینی برای آموزش اموات توسط آنان ، روح آشنایی  ، احترام و یاد آوری پدر و مادران از دنیا رفته را در آنان تقویت و به عشق و تواضع آنان را به گذشتگان افزوده ، ریشه اصالت و حرمت به اطرافیان و تکریم و یادآوری نیاکان را پررنگتر خواهد ساخت .

اگر چه زندگی شهر نشینی و سرعت زیاد گذشت زمان وقتی را برای اینگونه ارزشها و لزوم پرداختن به آنها برایمان باقی نگذاشته ولی باور کنیم با اندکی برنامه ریزی و رسیدن به ضرورت آن شاید بتوانیم همانقدر که برای آموزش های رایج وقت ، انرژی و امکانات مالی صرف می کنیم ، تنها اندکی زمان و انرژی برای یادآوری ها و آموزشها اختصاص دهیم . از این طریق عاطفیمان نیز با آنان گرمتر و صمیمانه تر خواهد شد

اهمیت عبادت در كودكی و نقش والدین در تربیت مذهبی كودكان

بارها شاهد آن بوده ایم  كه برخی افراد عبادات و نماز كودكان را نوعی بازی تلقی می كنند و آن را فاقد ثواب و اجر الهی می شمارند. حال آن كه چنین نیست و قطعاً عبادت دركودكی نیز حسناتی به همراه دارد. پس خوب است بدانیم كه واجبات بزرگسالان و اعمال مستحبی آنها برای كودكان مستحب است و گناهان آنها برای كودكان مكروه بوده و مباحات برای هر دو امری مباح است.


ادامه نوشته

کلماتی که هرگز نباید به کودکان خود بگویید

۱- گذاشتن اسم روی بچه ها ” لال ” یا ” بچه بد “

اگر کودکان را نامهایی مانند احمق و تنبل و… بنامید باور می کنند که دارای این صفات و خصوصیات است. به علت آسیبی که به کاربردن این نامهای منفی به شخصیت بچه ها وارد می کند اعتماد به نفس او از بین می برد. اگر کودکی به صفت « زشت » نامیده شود ممکن است از حضور در جمع و بازی با دیگران خودداری کند اگر بگویید:‌ « کمرو» از ارتباط با همسالان و بزرگترها پرهیز می کند. چه باید گفت: با جمله ای مثبت توجه بچه را به رفتاری معطوف کنید که باید تغییر دهد. « این اتاق نامرتب و به هم ریخته است » یا « کاغذ و مدادهایت روی زمین پخش شده و باید جمع شود.»

۲- طـــرد کـــردن بچه ها ” ای کاش به دنیا نمی آمدی ” یا ” هیچکس ترا دوست ندارد “

طرد کردن بچه ها نشان دادن نفرت یا تمایل به جدایی از آنهاست. برای یک کودک دوست داشته نشدن از طرف فردی که او را به دنیا آورده به معنی دوست نداشتن از طرف همه افراد است. آنچه که یک کودک باید بداند این است که پدر و مادر بدون هیچ قید و شرطی دوستش دارند. چه باید گفت: هر روز با او گفتگو کنید و بگویید « دوستش دارید » و در آغوشش بگیرید.

۳- منفــــی بافــی ” لیاقت چیزی را نداری یا جات تو زندونه ”

بچه ها با کلمات و جمله هایی که به آنها می گوییم، بزرگ می شوند یک پژوهشگر با عده ای زندانی گفتگو و مصاحبه کرد. از آنها پرسید که به چند نفر از آنها هنگام بچگی گفته شده که زندانی خواهند شد؟ با کمال تعجب دریافت که تقریباً با پاسخ همه آنها به این سوال مثبت بود. والدین باید آینده خوبی را برای بچه ها ترسیم و پیش بینی کنند.



۴ – مقصــر داشتن بچه ها هنگام بروز مشکلات ” تو دلیل دعوای من و پدرت هستی “

مقصردانستن کودک هنگام مشکلات به این معنی است که او به دلیل کاری که به دیگران انجام داده اند سرزنش می شود بچه ها هدف آسان و در دسترس برای به گردن گرفتن تقصیر دیگر اعضای خانواده هستند. اگر بچه ها باید یاد بگیرند که مسئولیت کارهایشان را به عهده بگیرند ما باید نمونه ای از مسسولیت پذیری در برابر اشتباهات و ضعف هایمان باشیم. چه باید گفت: اگر عصبانی شدید به محض بدست آوردن خونسردی٬ از کودک معذرت بخوهید و مثلاً بگویید:« ببخشید دعوات کردم امروز خسته بودم. »

۵ – انتظارات نابجــا ” نمره ات ۱۷ شده پس ۳ نمره دیگر چه شده است تو فقط باید ۲۰ بگیری.”

پدر و مادرانی که از فرزندان خود انتظارات بی جادارند آنها را مجبور می کنند که بهترین بازیکن باشند یا در مدرسه نمره ۲۰ بگیرند. پیامی که پشت این عمل پنهان شده این است که تو در مدرسه به اندازه کافی خوب نیستی. داشتن انتظار بی جا تنها اعتماد به نفس کودک را از بین می برد. چه باید گفت؟ با تاکید به نکات مثبت بگوئید: خیلی عالی است که نمره های ۲۰ زیادی در کارنامه ات داری اشکالی ندارد نمره ۱۷ گرفتی چون تو تمام سعی خود را کردی و هر انسانی ممکن است اشتباه کند سعی کن اشتباهاتت در آینده کمتر شود لزومی ندارد همیشه و همه کس نمره ۲۰ بگیرند.

۶- مقـــایسه کـــردن ” چرا مثل پسرخاله ات نیستی ؟ وقتی به سن تو بروم، دو کیلومتر پیاده به مدرسه می رفتم. وقتی به کودک می گویید که رفتارش مثل خواهرش خوب نیست.

تخم حسادت و بددلی را بین فرزندان خود می کارید. بچه ها نباید در خانواده و فامیل مقایسه شوند چون در مقابل خواهران و برادران خود احساس بی ارزشی و بد بودن را خواهند داشت. حتی تعریف مثبتی هم می تواند همین نتیجه را داشته باشد. وقتی می گوید: « تو در بازی فوتبال از برادرت بهتری » همان احساس مقایسه و ناسازگاری را بین آنها به وجود می آورید. بهتر است بگویید: تو در بازی فوتبال به اندازه برادرت هنگامی که به سن تو بود خوب هستی. از سال گذشته تا به حال در زبان پیشرفت کرده ای.

۷ – شـــرم زدگـــی ” باید از خودت خجالت بکشی. درست مانند یک بچه رفتار می کنی. نمی توانم باور کنم از این گربه کوچک می ترسی.”

هنگام خجالت٬ کودک٬ احساس می کند نقص دارد یا بی لیاقت است. خجالت کشیدن بیشتر از این که رفتار او را درست کند موجب از دست رفتن روحیه و تحقیر او می شود. برخی پدرها و مادرها با انگشت گذاشتن روی نقاط ضعف کودک، مانند شب ادراری او را تحقیر می کنند. خجالت زده کردن کودک موجب می شود که او عوامل تحقیرش را پنهان کند. بهتر است بگویید: گریه نکن٬ تو دیگر بزرگ شده ای. گربه آنقدرها هم ترسناک نیست.

۸ – تهدید کـــردن ” اگر نیایی می روم و اینجا تنها می مانی. اگر دوباره این کار را انجام دهی، به پلیس می گویم ترا ببرد.”

تهدید گفتن جمله یا کلمه اغراق آمیزی است که پدر و مادر به کار می برند تا کودک را بترسانند مانند این جملات: « اگر درست رفتار نکنی تمام استخوانهایت را می شکنم » تهدید موجب ترس در کودک می شود و او احساس می کند که در محیطی ناامن و پر از دشمن زندگی می کند. تهدید به تنها گذاشتن کودک برایش بسیار دردناک و سخت است چون او بسیار حساس است و برای نیازهای اساسی و اولیه زندگی با پدر و مادرش نیاز دارد. آنچه باید گفت: به بچه ها باید هشدار داد نه تهدید برخلاف تهدید٬ هشدار واقعی و معقول است. با گفتن جمله « اگر …. در نتیجه …» به او هشدار می دهید که نباید به رفتار بدخود ادامه دهد. مانند « اگر دوباره خواهرت را بزنی، دیگر نباید با او بازی کنی.»

بازی برای اصلاح کودک و انس و الفت با او

بازی برای اصلاح کودک

از طریق بازی کودک را می توان ساخت، نقایص فردی، اخلاقی و شخصیتی او را اصلاح کرد. می توان فکر و اندیشه او را رشد داد، حتی در مواردی نقایص جسمانی او را رفع نمود.

کودکی که ترسو و بزدل است از طریق بازی می تواند شجاع و با شهامت بار آید، مثلا بازی قایم موشک، آن هم در شب خود می تواند ترس او را از تاریکی تعدیل کند و یا از بین ببرد، زیرا طفل ناگزیر است به گوشه ای بخزد و در تاریکی قرار و آرام گیرد؛ و یا بازیهایی که در آن جنگ و ستیز تصنعی و درگیری و مقابله است به کودک روحیه می دهد و او را قادر به مقابله و دفاع از خود خواهد کرد.

در ضمن بازی می توان کودک بدخواه را از این حالت بدخواهی بدر آورد، حس برادری، تعاون، نوع دوستی و برابری را به او یاد داد، عقده ای را از او حل کرد، غم و اندوهی را از او زائل ساخت، عاطفه ای را که طفل از آن محروم مانده است به او بازگرداند و در همه حال ناراحتی هایی را از او دور ساخت.

 

بازی برای انس و الفت

در طریق اصلاح و بازسازی کودکان هرگز توفیقی نخواهد بود مگر آنگاه که با او همدم و رفیق شویم و یکی از راه های همدمی با کودک بازی با اوست طفل در سایه زندگی با مربی الفت و انس پیدا می کند، با او دوست می شود، تحت تأثیر او قرار می گیرد، در همان راهی گام برمی دارد که دوست و همدم او قدم می زند.

ما برای بازسازی کودکان نیاز داریم که به او نزدیک شویم، با او بی پروا و بدون ملاحظه مصاحبت کنیم، با او راز بگوییم و راز بشنویم و یا احیاناً در حین انس و الفت با او، حالاتی را از او کشف کنیم و بازی ما را در طریق وصول به این هدف کمک خواهد کرد.
ذکر این نکته ضروری است که ضمن بازی هرگز نباید آنچنان با کودک مأنوس شد که بر ابهت والدین لطمه وارد آید و یا پرده ی شرم و حیایی که بین کودک و مربی است دریده گردد، طفل همچنان باید رعایت احترام بنماید و هرجا که مرتکب خطایی شد باید به او تذکر داد و نیز نوع بازیها نباید به گونه ای باشد که کودک بر مربی خود جری شود و یا جسارتی نماید.

بازی سنتی 1 - هفت سنگ

7sangh

 

  • نام بازی: هفت سنگ
  • نام محلی: یتدی داش
  • اهداف کلی: ایجاد روحیه همکاری، تقویت و مهارت در نشانه گیری و بهبود سرعت
  • اهداف جزیی: پرورش روحیه ایثار، ایجاد رقابت سالم و تمرکز حواس
  • تعداد بازیکن: 4 الی 16 نفر
  • سن بازیکنان: 6 الی 15 ساله
  • ابزار لازم: یک عدد توپ تنیس
  • محوطه بازی: جایی مانند حیاط مدرسه

 

شرح بازی:

 

افراد به دو گروه مساوی تقسیم شده و هر کدام یکی از بازیکنان خود را به عنوان سردسته و رهبر برمی گزینند. یک گروه در فاصله ی معینی از محل هفت سنگ، که روی هم چیده شده اند قرار می گیرند تا به نوبت با توپ تنیس سنگها را مورد هدف قرار داده و بزنند.

گروه دوم نیز در پشت هفت سنگ، منتظر نتیجه اند تا هرگاه توپ پرتاب شده توسط گروه اول به هفت سنگ برخورد نکرد، فوراً جایشان را با آن گروه عوض کنند. ولی اگر برخورد کرد و آرایش آنها را برهم زد، توپ را بردارند و با پاسکاری و هدف گیری سعی کنند نفرات گروه اول را با توپ بزنند که اگر اصابت کند، از دور بازی اخراج می شود.

و همچنین نفرات گروه اول در هر فرصتی که به دست آورند به سراغ سنگها می روند تا انها را روی هم بچینند و یک امتیاز بگیرند و مشخص است که برای انجام چنین کاری، یکی از دوستان بایستی خود را به خطر انداخته و یارش را در مقابل ضربات توپ پوشش دهد و چنانچه اگر باز هم مورد ضرب توپ قرار گرفت و از بازی اخراج شد، دیگری کار را به اتمام می رساند ولی اگر دیگر بازیکنی نمانده باشد، بازی تمام و در دور بعدی جای و نقش گروه ها عوض می شود.

در پایان، گروهی که زودتر 7 امتیز را کسب نماید برنده است.

  • نکات: این بازی در شکل دیگری با شرایط فوق درون یک دایره ی بزرگ اجرا می شود. در مرکز همین دایره، دایره ای کوچکتر که محل چیدن هفت سنگ است رسم شده است، همه ی بازیکنان در خارج از دوایر هستند. بعد از برخورد توپ گروه اول با سنگها و ریختن آنها، یکی از افراد گروه دوم، تمامی اعضای گروه اول را در داخل دایره تعقیب می کند تا آنها را با دست بزند و مانع از چیدن سنگها روی هم شود و هرگاه خسته شد، نفر بعدی، مسئولیت تعقیب را به عهده می گیرد...

 

  • نتیجه بازی: این بازی دسته جمعی است، پس رشد اجتماعی و طبیعی کودک را فراهم و سرعت انجام عکس العمل هایش را بالا می برد. ضمناً با مفاهیمی نظیر رهبری، همکاری، شکست و پیروزی آشنا می شوند.

منبع: وب نوشت های رسول آذر

این گونه به کودکان میوه بدهید

افراد در سالهای رشد به خصوص کودکی نیاز به ویتامین های مختلف دارد. میوه سرشار از ویتامین های مختلف بوده و به خوبی پاسخگوی نیاز بدن است.
اما برخی کودکان عادت به میوه خوردن ندارند.در این صورت باید آنها را به میوه خوردن ترقیب کرد.
 
 
1-سعی کنید میوه همیشه در دسترس باشد
 
زمانی که میوه دم دست باشد کودکان بیشتر به خوردن تشویق می‌شوند. یک سبد میوه‌ کوچک از میوه‌های مختلف مثل انگور و آلو آماده کنید و در جایی از یخچال قرار دهید که جلوی چشم باشد. همچنین می‌توانید یک  بشقاب میوه را روی پیشخوان آشپزخانه قرار دهید.

 

2-کودکان را به میوه فروشی ببرید

شاید خرید رفتن با بچه‌ها کمی مشکل باشد اما امتحان کنید. فرزندتان را همراه خود ببرید و از آن‌ها بخواهید تا میوه‌ی مورد علاقه‌شان را انتخاب کنند. وقتی کودکان در چنین شرایطی قرار گیرند احساس مسئولیت کرده و به انتخابشان نیز افتخار می‌کنند.

وقتی میوه را خودشان انتخاب و خریداری کرده باشند بیشتر به خوردن تشویق می‌شوند. چون هر چه باشد برای خریدش زحمت کشیده‌اند.

3-کودکان را در آشپزخانه پذیرا باشید

برخی از مادران آشپزخانه را تحریم کرده‌اند. یعنی کودکان حق ندارند پا در آشپزخانه بگذارند. برعکس اصرار کنید کودکان در انتخاب غذا و همچنین آماده کردن غذای خانواده شرکت کنند. کودکان از شرکت در تهیه غذا لذت می‌برند و غذایی را که در تهیه‌ی آن کمک کرده باشند را بیشتر می‌خورند.

معمولاً والدین هر غذایی که خود دوست دارند را تهیه می‌کنند و کودکان را از مواد غذایی که خود دوست ندارند محروم می‌کنند. ذائقه‌ی کودکانتان را محدود نکنید

بچه‌های کوچک‌تری که گه گاهی وقت‌شان را در آشپزخانه می‌گذرانند بیشتر با مواد غذایی جدید آشنا شده و به چشیدن آن‌ها علاقه نشان می‌دهند. وقتی از فرزندتان می‌خواهید در تهیه ساندویچ کمکتان کند یا در تهیه سالاد یا آماده کردن سبد میوه شرکت کند بیشتر به خوردن تشویق می‌شود.

4-الگوی خوبی برای آن‌ها باشید

کودکان در هر زمینه‌ای از بزرگ‌ترهایشان تقلید می‌کنند. زمانی که ببینند شما با اشتها یک هلوی خوشمزه و آبدار میل می‌کنید احتمالاً او نیز به خوردن هلو با شما علاقه نشان می‌دهد. عادت‌های غذایی والدین روی تغذیه‌ی کودکان نیز تأثیر می‌گذارد. معمولاً والدین هر غذایی که خود دوست دارند را تهیه می‌کنند و کودکان را از مواد غذایی که خود دوست ندارند محروم می‌کنند. ذائقه‌ی کودکانتان را محدود نکنید.  سعی کنید تغذیه مناسبی داشته باشید تا کودکان‌تان هم عادت‌های غذایی درستی در پیش بگیرند؛ زیرا آن‌ها از نزدیک شما را می‌بینند و همه‌ی عادت‌های شما روی آن‌ها نیز تأثیر می‌گذارد.
 

 
5-ابتکار به خرج دهید

گه گاهی وقتی برای فرزندانتان میوه می‌آورید کمی سر به سرشان بگذارید و کمی آن‌ها را لوس کنید. هلو را ورقه ورقه کرده و داخل یک پیاله دسر یا کمی بستنی بریزید. انگورها، گیلاس یا میوه‌های رنگارنگ دیگر را در سیخ‌های چوبی کرده و به کودکان‌تان بدهید. خواهید دید که این کارها باعث می‌شود به خوردن میوه‌ی بیشتر تشویق شوند.

6-با میوه‌ها غذا درست کنید

اگر در تهیه غذا از میوه استفاده کنید همان میوه‌ها هم از تعداد واحدهایی که باید روزانه مصرف شود حساب می‌شود. سعی کنید میوه را به مواد غذایی که کودکان دوست دارند اضافه کنید مثل غلات، پیتزا یا کیک‌ها.

7- پافشاری کنید

برای اینکه بچه‌ها یک ماده‌ی غذایی جدید را قبول کنند باید اصرار کنید تا آن‌را بچشند. البته با یکی دو بار مشکل حل نمی‌شود. برای اینکه یک ماده‌ی غذایی با ذائقه‌ی بچه‌ها سازگار شود باید هشت تا ده بار از آن بخورند. خسته نشوید و پافشاری کنید. گاهی پیش می‌آید که بچه‌ای عاشق غذایی هست و چند روز بعد از همان غذا متنفر می‌شود. با پافشاری هست که موفق می‌شوید تنوع غذایی ایجاد کنید و آن‌ها را به داشتن تغذیه مناسب و متنوع عادت دهید. کار ساده‌ای نیست اما شما می‌توانید. البته پافشاری در اینجا به معنای اصرار مستقیم نیست، بلکه به معنای این است که در این مورد بچه‌ها را به حال خود رها نکنید و صبور باشید.

8- این انیمیشن زیبا را همراه با کودکتان ببینید

برای دیدن انیمیشن اینجا کلیک کنید

تربیت و آموزش دینی كودكان ( قسمت چهارم )

 

در قسمت قبل مطالبی در مورد فروع  مذهب و تعالیم آن بیان كردیم . اینك در ادامه می خوانیم ...

زندگی مذهبی تابع آداب و ضوابطی است كه كودك ازهمان دوران خردسالی باید بكوشد خود را با آن تطابق دهد. وقت شناسی ، انضباط  در كار، محكم كاری ، رعایت حقوق و حدود ، انس به كار ، میل به سحر خیزی ، علاقه به خواب و استراحت پس از نماز عشاء ، تقسیم اوقات شبانه روز به ساعات كار و معاشرت و استراحت و ده ها مسئله از این قبیل در دوران كودكی باید سر و سامان پیدا كنند.

همچنین حد حیا و شرم برای كودك باید روشن شود از آن جهت كه بسیاری از حُجب و حیاها ابلهانه و خطرآفرین است. و یا احتیاط های آلوده ی وسواسی سبب ویرانگری هایی در آینده خواهد شد. آرایش ها، لباس پوشیدن ها، خور و خواب ، كیفیت معاشرت ، رعایت محبت ، خدمت، فداكاری ، صحت عمل ، تسلط  برخود ، مدیریت و حفظ خود ، همه و همه از مباحثی هستند كه در تربیت مذهبی كودكان باید مّد نظر قرار گیرند.  در همین جاست كه می توان رابطه ی مذهب با اخلاق را نیز كشف و دریافت نمود.

 

در فلسفه زندگی

:بخشی از آموزش های ما در رابطه با فلسفه زندگی است . در مورد  این امر كه چرا زنده ایم و چرا زندگی می كنیم ؟ والدین در دوران حیات مشترك خود با كودك می توانند تفسیرهای گوناگون و متفاوتی را از زندگی ارائه دهند و بر آن اساس كودك خود را بسازند.در آموزش دینی بر این اساس بخشی از تلاش مربیان هم مربوط به این جنبه ها و آشنا كردن عملی طفل است به فلسفه وهدف زندگی و بار آوردن او براساس ضوابط  مكتب ؛ یعنی به گونه ای دنیا را برای كودك معرفی كنیم كه ارزش زیستن را داشته باشد. این امر باید از حدود هفت سالگی مورد نظر باشد كه علاقه ای شدیدتر نسبت به زندگی برای او حاصل می شود و می خواهد اطلاعات عمیق تری در این رابطه پیدا كند.

در همه حال فراموش نكنیم كه فلسفه زندگی از نظر مذهب امری است كه كودك باید از طریق مشاهده  و ملاحظه ی آن در زندگی والدین و مشاهده آن پذیرا شود وگرنه با گفتن و اظهار نظر كردن ، امری در این رابطه پدید نخواهد آمد.

 

ج- روش های تربیت دینی  :

در قسمت های قبل به اهداف و مقاصد و محتوا و مضمون تربیت دینی پرداختیم : اینك به روش هایی كه در تربیت دینی كارساز هستند ، می پردازیم .

1-  در آموزش: در آموزش دینی شیوه ها و فنونی برای تربیت مطرح است كه اهم آنها عبارت اند از بحث كردن در مورد جهان و طبیعت و آفاق و انفس، دادن تذكر در موارد لازم و ضروری ( مثلاً دروغ كار زشتی است و ...) ، توجه دادن به خود و ابعاد وجود ی خود ، واداشتن به تفكر و تدبر در امور، تعقل و استدلال ، استفاده از تجارب شخصی ، سیاحت و زیارت اماكن و در سایه آن دادن آگاهی ، عبرت آموزی  و ...

درس های دینی نمی توانند صرفاً ذهنی باشند ! چون  در آن صورت خشك و بی حاصل خواهند بود. باید در مواردی او را به تماشای زیبایی های آفرینش و مذهب و تعالیم آن جهت دهیم تا عظمت و قدرت آفریدگار در اعمال و روح  او تجلی كند.

به هرحال روش آموزش نباید به صورتی باشد كه فكر و مغز او را تسخیر كند و او را به صورت  برده ای درآورد. به همین نظر نباید كوشش در القای مطالب خشك و بی حاصل باشد ، بلكه عرضه و ارائه ی عمل و نمایاندن چهره واقعی مذهب در حیات خانوادگی و در موضع گیری های عملی مهم است.

پس قدرت درك او را از طریق  سؤالات بالا  ببرید و قدرت تعمیم او را با این گونه پرسش ها تقویت كنید : زمین را كه آفرید؟ درخت را كه آفرید؟ آب را چه كسی به وجود آورد؟ آسمان را چه كسی ؟ و ... و سپس نتیجه بگیرید كه : همه چیز را خدا آفرید.

با پرسش های مكرر ، خدا را در ذهن كودك  بزرگ  و دوست داشتنی كنید؛ روح مذهب را در اعماق وجود او نفوذ دهید، و شك ها را از درون او بزدایید. آموزش ها به صورت  سمعی و بصری و حتی لمس و درك باشد تا كودك را به خود آورد و او را قلباً به مكتب خود معتقد و علاقه مند سازد.

2-  در پرورش :در پرورش مذهبی ، تكیه به مسائل و جنبه هایی است كه اهم آنها عبارت اند از :

 

 

 

احیای فطرت

:  در سرشت و ذات كودك جنبه هایی وجود دارند كه فرد را به سوی تقوا و عدالت ، پاكی و صداقت وا می دارند. میل به پاكی و صفا در كودكان امری است كه در همه جای جهان می توان از آن سراغ گرفت . ما در هیچ كجای جهان فردی را نمی شناسیم كه در كودكی و خردسالی خواستار خیر و پاكی ، جوانمردی و صداقت نباشد و یا كمك به مظلوم مورد تحسینش قرار نگیرد .احیای فطرت ، خود گامی است به سوی رشد ، و در پرورش و سازندگی افراد نقشی فوق العاده دارد. در تربیت ، سعی بر این است كه طفل را به فطرت ارجاع دهیم  و داوری را از وجدان او بطلبیم و حظّ و بهره ی او را بر اساس آن قرار دهیم كه فطرت و وجدانش تأیید می كند.

در تربیت و سازندگی نسل ، سعی بر این است كه تنها از حق طرفداری شود و به كودك نیز القاء گردد و عرضه حق دور از هر گونه شائبه ای و پیراسته از هرگونه مصلحت جویی باشد. اجازه دهیم كه فطرتش سالم و دست نخورده باشد و به راستی و درستی و پاكی همچنان مأنوس و دوست دار فضائل باشد.

تزریق محبت خدا

: ما باید كاری كنیم كه كودك خدا را دوست داشته باشد . در این صورت است كه او می تواند عامل به احكام خدا شود . در طریق وصول به این هدف ضروری است خدا را دوست داشتنی ، مهربان و بخشنده و صمیمی تر از پدر و مادر معرفی كنید.همچنین ضروری است این تصور در ذهن كودك مستقر شود كه خدا او را دوست دارد و می خواهد او فردی ارزنده شود و خوشبخت و سعادتمند گردد. با كودكان لااقل تا شش سالگی باید دائماً از مهر و عنایت خدا و از لطف و كرامت او سخن گفت ، نه از خشم و غضب و جهنم  و عذاب او.

در طریق تزریق محبت خدا دردل كودك از هر وسیله حقی می توان استفاده كرد و داستانها و قصه هایی در این رابطه می توان ساخت ؛ البته  باید درنظر داشت كه تصور و سخن والدین درباره خدا در كودك مؤثر  است . اگر آنان خدا را فردی خشمگین معرفی كنند یا رحیم ، در تلقی كودك مؤثر خواهد بود.

ایجاد عـُلقه به اولیای الهی

: كودك باید به اولیای دین، به رسول خدا و ائمه علیهم السلام و دیگر پاسداران مذهب علاقه مند باشد تا امر و نهی شان و راه و روششان در او اثر گذارد و شیوه های زندگی آنان را سرمشق قرار دهد. در طریق وصول به این هدف می توان از شیوه های گوناگونی استفاده كرد كه یك نمونه ی آن ذكر داستان زندگی و شرح فداكاری و خدمات آنهاست .اصولاً كودكان نسبت به كسانی كه جنبه اعجاب و تحسین آنها را بر می انگیزند و راه و روش قهرمانان را دارند علاقه مندند. اگر بتوانیم پیشوایان مذهب را به همان گونه ای كه بودند بزرگ و عظیم معرفی كنیم و شرح ایثارگری های آنان را به زبان ساده و قابل فهم برای كودك بیان كنیم ، در طفل علاقه ای قلبی نسبت به آنها پدید آمده و دوستدار آنها خواهد شد و جنبه ی همانند ی وادارش می سازد كه عملاً از راه و روش آنها تبعیت كند.

ایجاد روحیه تعاون و تشكل

:در پرورش مذهبی سعی بر این است كه جنبه تولی و تبری را در او تقویت كنیم . آنچنان كه ولایت اولیای حق و دوستداران مذهب را بپذیرد و از دشمنان دین بیزاری جوید. در عین دوست داشتن بشریت و خیر خواهی برای آنان ، ضروری است اولویت ها در جنبه خیررسانی برای او مطرح شود.سلسله مراتب كسانی كه در معرض بهره مندی از حمایت افراد قرار می گیرند. عبارتست از والدین و خویشان ، همسایگان، افرادی كه با ما هم كیش و برادرند و در مناصب گوناگون سرگرم خدمت و تلاشند و آنگاه ، دیگر انسانهایی كه اهل كتابند و هم آنها كه شاید حكمت و عقیده درستی ندارند ولی مزاحم كسی هم نیستند.

روحیه سازماندهی و تشكل در كودكان باید قوی شود آنچنان كه در سایه ی یاری ها و همراهی ها ، وحدت و الفتی حاصل شود و افراد به كمك هم و با تمركز ، وحدت و قدرت بتوانند در سطح ملی و بین المللی كارهای مهمی را انجام دهند . و یا به تعبیری كه رسول خدا (ص) دارد همه چون یك دست و یك قدرت در برابر بیگانه گردند.

در قسمت بعد به فنون و ابزاری كه در جهت تعلیم مذهب كاربرد دارد ، اشاره خواهیم كرد.

ادامه دارد ...